چرا در میانسالی و یا کهنسالی در کنار خانواده نباشیم؟
چرا به جای چند جا کار کردن و سخت زندگی کردن در کنار همسر و فرزندان و یا حتی نوههایمان نباشیم؟
چرا زمان بازنشستگی به جای فکر هزینههای درمان مخارج منزل و هزار چیز دیگر باشیم؟
چرا به فکر آرامش ، استراحت، مسافرت و وقت گذاشتن در کنار عزیزان نباشیم؟
چرا مرحمی بر دل فرزندان و ستونی استوار در سختیهای زندگی فرزندانمان نباشیم؟
چرا به جای اینکه در دوران میانسالی سربار فرزندان و اقوام باشیم، از ما به عنوان پشتوانهای در گرفتاریها استفاده نکنند؟
چرا نگران مخارج و هزینههای دوران پیریمان باشیم وقتی که میتوانیم از همین حالا راه حلی مناسب انتخاب کنیم؟
بیاییم ببینیم اگر این بیمه را نخریم چه اتفاقی میافتد و اگر بخریم چه میشود:
اگر نخریم اتفاق خاصی نمیافتد و همان مقدار پولی که میخواستیم صرفهجویی کنیم و کنار بگذراریم، در راههای دیگر خرج شده و هیج ثمرهای در زندگی ما نخواهد داشت. مثل خیلی از پولهای غیر ضروری دیگر که خرج میشوند و دیگر اثری از آنها باقی نیست.
چرا پولهایی که امروز هیچ نقشی در زندگی ما ندارند و پس انداز کردن آنها بسیار برای ما ساده هستند را مدیریت نکنیم؟!
به هر حال دوران میانسالی و کهنسالی پیش روی همه ما میباشد مگر اینکه…
ولی اگر همین پولهای خرد را مدیریت کنیم ناخواسته ما برای خودمان امنیت مالی و امنیت جانی را خریدهایم، چرا که در طول مدت حیات کسی خبر از وضعیت جسمی و ادامه زندگی ندارد و اگر اتفاقی افتاد میتوانیم گوشهای از ضررهای وارده را جبران کنیم و در بحران دستمان به سمت دیگران نباشد، و اگر هم خدای ناکرده بار سفر را بستیم، میدانیم پول خوبی برای ادامه زندگی همسر و فرزندانمان هست که ادامه راه را بدون وجود ما راحت طی کنند و در نبود ما دچار بحرانهای سخت مالی نباشند.
حالا چطور بیمه عمر را تهیه کنیم ؟!